ای مولای من ، چون به گناهان خود مینگرم زار می نالم و چون به کرم و احسان بی پایان تو نظر میکنم طمع کرده و امیدوار میگردم.
پس اگر مرا عفو کنی رواست ، که تو بهترین مهربانی
و اگر عذاب کنی ستم نکرده ای (که من مستحق عذاب بوده ام ).....
ای خدای من اگر مرا ببخشی ، شایسته است ، زیرا که پیش از من چه بسیار از گنهکاران را
عفو کرده ای.ای سید من حب دنیا را از دلم بیرون ببر و مرا بر گریه به حال خود یاری کن
که سخت عمرم را به تسویف و آرزوهای باطل از دست دادم و اینک به جایی رسیده ام که از خوبی و اصلاح نفس خود بکلی نا امیدم. پس از من بد حال و تبه روزگارتر کیست ؟؟؟
وای بر من اگر با چنین حالی به سوی قبرم منتقل شوم (قبری که برای استراحت خود آنرا مهیا نکرده ام )...
چرا نگریم ؟ در حالی که نمیدانم مسیرم تا کجاست و به کجا میروم و اکنون میبینم که نفس با من خدعه میکند و روزگار با من مکر میورزد، در حالی که پرنده مرگ بر سرم پر و بال گشوده است.
پس چرا نگریم ؟ می گریم بر آن حالتی که از قبرم خارج شده ام.
گریه میکنم برای تاریکی قبرم .گریه میکنم برای تنگی لحدم
گریه میکنم برای سؤالاتی که نکیر و منکر از من میپرسند.